You are currently viewing این لحظه دو ثانیه ای در اوپنهایمر اشاره ای به یک نظریه توطئه تاریک است

این لحظه دو ثانیه ای در اوپنهایمر اشاره ای به یک نظریه توطئه تاریک است


اوپنهایمر بود یک موفقیت بزرگ در باکس آفیس تابستان گذشته و نامزد 13 جایزه اسکار در مراسم اسکار این یکشنبه شده است، از جمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد و بهترین کارگردان. اما حالا که وقت کافی برای دیدن فیلم دارید، وقت آن است که در مورد صحنه ای صحبت کنید که بسیاری از مردم آن را از دست داده اند. در واقع، تنها دو ثانیه از فیلم می گذرد و می تواند نحوه دیدن برخی از این شخصیت های تاریخی را تغییر دهد.

را اوپنهایمر فیلم بر اساس این کتاب ساخته شده است پرومتئوس آمریکایی توسط کای برد و مارتین جی. شروین که داستان نژاد جی. رابرت اوپنهایمر برای شکست نازی ها در ساخت بمب هسته ای در طول جنگ جهانی دوم البته اوپنهایمر موفق می شود، اما اگر فیلم را ندیده باشید یا کتاب را نخوانده باشید و به این نوع کارها علاقه داشته باشید، اسپویلر در پیش است.

تماشاگران آثار اوپنهایمر را در کنار مبارزات شخصی او تماشا می کنند. معلمی که نزدیک بود با یک سیب مسموم بکشد، رابطه پر سر و صدا با همسر اوپنهایمر، کیتی، با بازی امیلی بلانت، و رابطه دائمی او با ژان تاتلاک، با بازی فلورانس پیو، وجود دارد. این تصویر مرگ تاتلاک است که در آن نولان به مخاطب دلیلی می دهد که باور کند او در واقع خود را نکشته است.

تاتلاک در سال 1936 با اوپنهایمر ملاقات کرد، زمانی که او دانشجوی روانپزشکی در استنفورد بود و او استاد دانشگاه برکلی بود. این دو قبل از ملاقات اوپنهایمر با همسر آینده‌اش رابطه عاشقانه‌ای را آغاز کردند، اما پس از ازدواج مخفیانه به این رابطه ادامه دادند.

مهمتر از همه، تاتلاک در دهه 1930، در زمانی که بسیاری از مترقیان در ایالات متحده به این ایده علاقه داشتند، عضو حزب کمونیست بود. و حتی افرادی که امروز به شدت ضد کمونیست هستند، شاید وقتی به بافت تاریخی نگاه می کنید، می توانند جذابیت را درک کنند. سقوط بازار سهام در سال 1929 اقتصاد را ویران کرد و رکود بزرگ نرخ بیکاری را به 25 درصد رساند. صف های نان، کمپ های بزرگ بی خانمان ها و بچه های گرسنه در خیابان ها بود.

با هر معیار عینی، سرمایه داری بی قید و بند در حال شکست دادن آمریکایی ها بود و مردم به دنبال جایگزینی بودند، از جمله افراد مشهور هالیوود که با مشکلات کارگران در دهه 1930 همدردی می کردند. آنها بعداً در جریان جلسات سیاسی ضد کمونیستی قرار گرفتند اواخر دهه 1940 و 1950.

برخی از شکار جادوگران سیاسی در دوران پس از جنگ، افرادی را هدف قرار می‌دادند که هرگز کمونیست نشدند، اما برخی دیگر قطعاً مؤمنانی بودند. افرادی مانند اوپنهایمر و تاتلاک به سیستم های اقتصادی خارج از سرمایه داری علاقه داشتند، اگرچه هیچ مدرکی دال بر پیوستن اوپنهایمر به حزب کمونیست وجود ندارد.

همه این زمینه ها ما را به نحوه نمایش مشکلات تاتلاک در فیلم می رساند. به عنوان یک کمونیست شناخته شده، تاتلاک قبلاً تحت نظارت اف بی آی بود، اما به دلیل ارتباطش با اوپنهایمر، هدف وسوسه انگیزتری برای فدرال رزرو شد. این فیزیکدان به دیدار تاتلاک در سانفرانسیسکو ادامه داد، حتی زمانی که مجبور شد در لوس آلاموس منزوی شود و روی بمب اتمی کار کند.

در این فیلم مخاطب از طریق صحنه ای که اوپنهایمر پس از تماسی از سانفرانسیسکو در صحرا نشسته از مرگ تاتلاک مطلع می شود. همسرش کیتی او را پیدا می کند و او توضیح می دهد که چگونه تاتلاک در اثر غرق شدن در وان حمام مرده است. اما اگر مخاطب به دقت نگاه کند، توضیح دیگری را می بینیم.

GIF زیر را ساختم تا دنباله دو ثانیه‌ای را برجسته کنم که در آن چیزها دقیقاً آنطور که به نظر می‌رسند نیستند.

اینو گرفتی؟ با توجه به درجه بندی رنگ های غیراشباع فیلم، دیدن آن سخت است. وقتی آن را در سینما دیدم، مانند فلاشی از «چه اتفاقی افتاد؟» بود، و تا زمانی که در VOD منتشر شد، توانستم دوباره آن را با چشم نزدیک‌تر ببینم. اگر دقت کنید، فقط دست یک زن را در آب حمام نخواهید دید. دو دست دستکش مشکی را خواهید دید که سر و بدن تاتلاک را در حالی که تلاش می کند پایین نگه داشته اند.

به هم ریختن فیلمبرداری تقریباً هتک حرمت به نظر می رسد اوپنهایمر در هر صورت – هویت ون هویتما، فیلمبردار، البته برای کارش در این فیلم نامزد شده است. اما به منظور ارائه یک ایده واضح تر از آنچه در حال وقوع است، در اینجا چیزی است که می توانید با افزایش کنتراست فریم دو ثانیه ای مشاهده کنید.

گیف: Universal Pictures/Gizmodo

این یک پلک بود و لحظه ای را در تئاتر از دست خواهید داد، اما به دلیل بسیار خوبی گنجانده شد. بسیاری از کسانی هستند که بر این باورند که تاتلاک توسط اف بی آی کشته شد، زیرا او به طور بالقوه می توانست اسرار هسته ای را با اتحاد جماهیر شوروی، متحد طبیعی کمونیست های آمریکایی و متحد ناآرام ایالات متحده در مبارزه با نازی ها در میان بگذارد. و نحوه توصیف مرگ تاتلاک در این کتاب قطعا به تقویت تئوری های توطئه کمک می کند.

جسد ژان تاتلاک توسط پدرش پیدا شد. JSP Tatlockدر 5 ژانویه 1944. با توجه به پرومتئوس آمریکاییپدرش روز قبل سعی کرد با او تماس بگیرد اما نتوانست با او تماس بگیرد و روز بعد به آپارتمان او رفت. با زنگ در پاسخی نبود، بنابراین تاتلاک، 67 ساله، ظاهراً برای ورود به خانه از پنجره بالا رفت.

از جانب پرومتئوس آمریکایی:

در داخل آپارتمان، او جسد ژان را “روی انبوهی از بالش‌ها در انتهای وان، در حالی که سر او در وان نیمه پر فرو رفته بود، پیدا کرد.” پروفسور تاتلاک بنا به دلایلی با پلیس تماس نگرفت. در عوض، دخترش را برداشت و روی مبل اتاق نشیمن گذاشت. روی میز ناهار خوری یک آگهی فوت بدون امضا را پیدا کرد که با مداد روی پشت پاکت نوشته شده بود. در بخشی از آن آمده بود: «من از همه چیز منزجر هستم. . . . برای کسانی که مرا دوست داشتند و به من کمک کردند، تمام عشق و شجاعت. می خواستم زندگی کنم و بدهم و به نوعی فلج شدم. مثل جهنم سعی کردم بفهمم و شکست خوردم. . . . فکر می‌کنم در تمام زندگی‌ام منفعل می‌بودم – حداقل می‌توانستم بار یک روح فلج را از روی دنیای در حال مبارزه برداریم.» از آنجا کلمات به ترتیب ناهموار و ناخوانا فرود آمدند.

این کتاب توضیح می‌دهد که تاتلاک پس از مرگ دخترش تصمیم‌های بسیار عجیبی گرفت، از جمله تصمیم به سوزاندن نامه‌ها و عکس‌ها در آپارتمان.

تاتلاک حیرت زده شروع به جستجو در اطراف آپارتمان کرد. سرانجام او انبوهی از مکاتبات شخصی ژان و چند عکس را پیدا کرد. هرچه در آن مکاتبات می خواند به او انگیزه می داد تا در شومینه آتش روشن کند. در حالی که دختر مرده‌اش روی کاناپه کنارش دراز شده است، مکاتبات و تعدادی عکس او را به روشی می سوزاند. ساعت ها گذشت. اولین تماس تلفنی او با یک سالن تشییع جنازه بود. بالاخره یکی در سالن تشییع جنازه با پلیس تماس گرفت. ساعت 17:30 که با همراهی معاون بازپرس شهرستان رسیدند، هنوز مدارک در شومینه دود می کرد. تاتلاک به پلیس گفت که نامه ها و عکس ها متعلق به دخترش است. چهار ساعت و نیم بود که جسد او را پیدا کرده بود.

این کتاب تصدیق می‌کند که تاتلاک بزرگ رفتار عجیبی داشته است، اما خاطرنشان می‌کند که “بستگانی که با خودکشی یکی از عزیزان روبرو می‌شوند، اغلب عجیب رفتار می‌کنند.”

این کتاب همچنین توضیح می‌دهد که بسیاری از افرادی که تاتلاک را می‌شناختند، احساس می‌کردند که او به «فلات» ثبات نسبی در زندگی‌اش رسیده است و به نظر نمی‌رسد خودکشی کند. البته غیرممکن است که بدانیم در آن زمان واقعاً چه چیزی در ذهن تاتلاک می گذرد. اما اینکه اف بی آی او را تعقیب کرده و گوشی او را شنود کرده است قابل انکار نیست.

نحوه رسیدگی به مرگ تاتلاک در فیلم به دلایل مختلفی جالب است، اما یکی از جنبه‌های قابل توجه این است که این تنها زمانی است که خارج از محدوده دید اوپنهایمر در طول هر سکانس رنگی در فیلم می‌بینیم. فیلم در زمان به جلو و عقب می‌پرد، با یک خط زمانی رنگی و دیگری سیاه و سفید. تقریباً تمام صحنه های رنگارنگ از دیدگاه بسیار محدود اوپنهایمر ارائه شده است. برای مثال، تماشاگران هرگز تخریب بمب های هیروشیما و ناکازاکی را نمی بینند، چیزی که به مذاق تعداد انگشت شماری از منتقدان خوش نیامد. اما این تصمیمی بود که به وضوح انتخابی آگاهانه از سوی کارگردان بود. نولان می‌خواست تماشاگران دنیا را از چشم اوپنهایمر ببینند، حتی زمانی که او دچار توهم می‌شود، مانند زمانی که در هنگام سخنرانی پس از پیروزی بر ژاپن، اجساد را محو و خاکستر می‌کند.

این سکانس که مرگ تاتلاک را به تصویر می‌کشد، تنها زمانی است که ما در اتاقی می‌بینیم که اوپنهایمر در حال حاضر در آن نیست، اگرچه بینندگان هنوز آن را از چشم ذهن او می‌بینند. و این بخشی از نبوغ نحوه ساخت این سکانس است. ایده اوپنهایمر در مورد آنچه ممکن است در آن آپارتمان در سانفرانسیسکو اتفاق بیفتد، زمانی که او آنجا نبود، به ما ارائه شده است. آیا تاتلاک توسط اف بی آی کشته شد؟ این ایده ای است که نولان در سر اوپنهایمر می گذارد تا به جای ارائه آن به عنوان یک واقعیت عینی، به مخاطب منتقل کند. و در آن سطح کار می کند زیرا یک تئوری توطئه باقی می ماند که احتمالاً هرگز پاسخ قطعی برای آن نخواهیم گرفت.

راستش را بخواهید به محض تماشای فیلم ناامید شدم. بخشی از آن احتمالاً ناشی از داشتن چنین انتظارات بالا و دیدن آن در شب افتتاحیه است. من واقعاً نمی توانم آخرین باری را که چند هفته قبل بلیط سینما خریدم، به یاد بیاورم، اما پس از خواندن کتاب، بسیار علاقه مند شدم که چگونه به صفحه نمایش بزرگ ترجمه شود. با این حال، این فقط یک ناامیدی به دلیل انتظارات بالا نبود، زیرا مواقع زیادی وجود داشت که انتخاب های خاصی را کاملاً عجیب می دیدم. برای مثال، تصمیم به اینکه اوپنهایمر معروف‌ترین جمله‌اش «من مرگ شدم» را به‌عنوان یک کناره در طول رابطه جنسی بخواند، بیشتر شبیه چیزی بود که در یک تقلید می‌بینید تا یک درام تاریخی جدی.

همچنین این انتخاب وجود داشت که نبردهای امنیتی اوپنهایمر در آخرین اکت فیلم به گونه‌ای مطرح شود که کاملاً نامتناسب با دو عمل اول باشد. ترس از قرمز پس از جنگ و مبارزات اوپنهایمر در آنجا قابل بررسی بود، و آنها همانطور که در دو ساعت اول فیلم در داستان اصلی بافته شده بودند کار کردند. اما تمرکز شدید بر مجوزهای امنیتی با توجه به شدت جنگ جهانی دوم چنین ناهماهنگی به نظر می رسید. سهم فیلم در دو سوم اول در مورد شکست نازی ها برای ایجاد این سلاح تغییر دهنده جهان است. خطرات به معنای واقعی کلمه برای پایان بالقوه سیاره است. سپس ناگهان همه چیز به این موضوع تبدیل شد که آیا اوپنهایمر می‌تواند گواهینامه امنیتی خود را در زمانی که واقعاً حتی برای شغلش نیازی نداشت حفظ کند یا خیر. تئاتر را با فکر ترک کردم، چه کسی به گواهی امنیتی او اهمیت می دهد؟

بعد از یک بار تماشای دوم، با وجود اینکه انتقادهای اولیه ام برطرف نشد، احساس می کنم فیلم را بیشتر دوست داشتم. این بسیار محتمل به نظر می رسد اوپنهایمر روز یکشنبه با تعداد زیادی اسکار کنار خواهد رفت، البته شایسته است، زیرا فیلم خوبی است، حتی با نقص هایش. همچنین مرگ تاتلاک را به گونه‌ای مدیریت کرد که به تئوری‌های توطئه اشاره کرد. اگر باور ندارید که تاتلاک خودش را کشته است، این گزینه را دارید، حتی اگر این راوی گاهی غیرقابل اعتماد در ذهن اوپنهایمر باشد.



Source link